زخم

ساخت وبلاگ
این فقط مشکلات بزرگ نیستن که به آدم با اراده احتیاج دارن برخورد با مشکلات کوچیک و روزمره هم اراده و عزم قوی میخواد
این قوی بودن به آدم انرژی میده امید میده . میدونین چیه ؟ زندگی یه بازیه . دلم میخواد این بازی رو خوب و قوی بازی کنم . 

#برنامه ریزی ؛) 

.

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 153 تاريخ : چهارشنبه 27 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:26

این دومین باریه که بی عماد میرم تهران... چند سال پیش بود که برای مراسم  مینو رفته بودیم تهران !  شهریور ٩٣ ! چند کیلو لاغر تر از الان بودم .:)) چقدر حیف واقعا  مجرد بودم و تنها !!! چقدر اتفاق افتاد تو این مدت   چندبار دیگه اومدم تهران و هربار با اتفا زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 150 تاريخ : چهارشنبه 27 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:26

لباسهای سفید عماد رو میریزیم تو لباسشویی  . تنظیم میکنم رو cotton . بعدش میرم رو تایم سیو . زمانش رو تنظیم میکنم رو 1:20 .extra Rinse رو که میزنم ده دقیقه میاد رو زمان . دما رو میذارم رو 30درجه . بعدش استارت . ظرف ها رو از تو سبد سینک جمع میکنم میچی زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 151 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:29

هوا خنکه اما سرد نیست . من تکیه داده ام به نرده ها و منتظرم عماد برای ایمان بلیط بگیره . بلیط ِ ماشین برقی . مادرشوهرم میگه عماد برای همه بگیر . دیر وقته . وسط هفته اس. پارک خلوته . سوار ماشین برقی میشیم . هرپنج تامون . طولی نمیکشه که صدای خنده هامون زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 170 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 22:29

-)عماد دلخوری؟  -)بعدا راجع بهش حرف میزنیم ،بخواب -)بابت چی حرف میزنیم -)الان وقت مناسبی نیست -) باشه -) امروز کلا هرچی از من میپرسیدن تو جواب میدادی -) سالار پرسید ماهی تون چیه ؟ من گفتم فایتر ،جز اون من حرف دیگه ایی زدم؟ -) نه -) اون شد "کلا "هرچی زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 176 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36

دستم رو گذاشتم رو لبه ی دستشویی فرنگی و حس میکنم هر آن دل و روده م هم از دهنم میزنه بیرون .سرم در حد انفجار درد میکنه و این باعث تهوع میشه ، حالت تهوع سر درد رو بیشتر میکنه و این یک دور تسلسل . عماد در حموم رو میزنه و میپرسه میتونم در رو وا کنم؟ سیفو زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36

همه جا پر است از کوزه و گلدان های رنگی کوچک و بزرگ . آفتاب بعد از ظهر اردیبشهت است و برگها تازه سبز شده ی درختان کوزه کنان . من بین گلدان ها راه میروم و فکر میکنم چقدر خوب که بهار آمد.

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 155 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36

لطفا متن را با آهنگ revolving door  بخوانید ری والوینگ دُر "پخش میشد و من کتابها رو مثل آینه ی دق چیده بودم جلوم و هی روی نت های چسبدار آر ای سی کلکتور و بیس و امیتر مینوشتم و هی میچسبوندم به در و دیوار میزم .هی نت چسبدار پر از حروف انگلیسی که یعنی زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36

موهام رو بالای سرم گیره زدم . پیشبند صورتی م رو بستم. همون که گلهای ریز صورتی تو زمینه سفید داره  با یه پاپیون صورتی پشتش . آهنگ ZAZ   پخش میشه و من ظرف میشورم و با انرژی فکر میکنم به زندگی که  براش میجنگم ... مرور میکنم امروز چهارشنبه است و من باید زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 156 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36

هنوز کارهای خونه تموم نشده بود من لباس سفید و پفی عروسیم رو پوشیده بودم و رقص فردا رو تمرین میکردم ، شب بود و دیر وقت بابام نشسته بود روی مبل و یه جور خاصی نگاهم میکرد تو چشاش هم خوشحالی بود هم اندوه هم خستگی بود هم نگرانی هم خواب بود هم بی خوابی ... زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 159 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36

مهمون هامون رفتن . من از شدت خستگی خوابم نمیبره... هرباری که مهمون داریم من خونه رو در حد خونه تکونی مرتب میکنم .امروز به مرحله ایی رسیدم که اگه وقت داشتم شیشه ها رم پاک میکردم !!!  وسط های مهمونی بود که مادر شوهرم بهم گفت نکن اینکارو با خودت ! خونه زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36

کلید رو توی در میچرخونم و فکر میکنم باید دوش بگیرم . بعد از مدتها , خیلی مدتها , شاید یه سال شاید بیشتر هفت و نیم صبح رفتم پیاده روی و این شروع یک روز پرانرژی بود . شروع یک روز پر انرژی ,پایان دو روزه دردناک بود . اولش یه جر و بحث ساده بود .خسته بودم زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 174 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:36